فرهنگ امروز/ روح الله اسلامی:
این کتاب با رویکرد تفسیری و تفهمّی سعی میکند ارزش ایران را در شکل عقلانیت سیاسی واکاوی کند. پس از شرح اصطلاحات و تفسیر اندیشۀ سیاسی ایرانشهری، تداوم آن از عهد باستان تا دورۀ انتقالی میانی بررسی میشود و ایران باستان و فرازوفرودِ مبانی و تکنیکهای حکومتداری از زاویۀ شکوه و زوال تحلیل میگردد. به یک معنا تفسیر میشود که حکومتداری با اندیشۀ ایرانی اگر سازوکار و فنون مناسب را در شبکههای قدرت وارد سازد، اوج هخامنشیان و ساسانیان را خلق میکند و اگر خرد سیاسی از تجربیات مملکتداری استفاده نکند، بهسمت زوال خواهد رفت. بنابراین این کتاب، تحلیلکنندۀ تکنولوژیهای قدرت و فنون حکومتداری در ایران است.
عهد باستان گرانیگاه و مبنای خرد سیاسی ایران است که هزار سال قوامِ دولتکشور را شکل داده است و آنچنان استحکام دارد که در سدۀ میانه، هم بهلحاظ شکلی در دیوانسالاری و تشریفات اداری و هم بهلحاظ محتوایی در صورتهای معرفتی اندرزنامه، حکمت، عرفان و فقه بازتولید شده است. امر ایرانیِ حکومتداری چنان احیا شد که شکوه تمدن اسلامی همان بازگشت ایرانیان به قدرت تفسیر شد. در کتابْ رسالههای ابنمقفع، نظامالملک، فردوسی و مسکویه تحلیل شده است تا تداوم شاخصهای ایرانشهری نمایان شود. هرزمان احیا و تداوم بر نخبگانی محوّل میشد تا در پرتوِ دیوانسالاری، وزارت، زبان فارسی، عرفان و تصوف، شعر و حکمت خسروانی بتوانند در تندباد حوادثْ ایران را حفظ کنند. درنهایت نیز کتاب به دورۀ معاصر قدم مینهد و با مشروطه و کاربردهای نظری و عملی و قواعد حکومتداری ایرانی در سیاست داخله و خارجه چیده میگردد؛ اینکه ایران در چه وضعیتی است و اگر در سیاست داخله و خارجه بخواهیم امر ایرانی حکومتداری را مبنا قرار دهیم، چه الگوهایی قابلاستخراج است. فصلهای آخر به پرسشهای معاصر و دغدغههای کاربردی اشاره دارد که اغلب از اندیشۀ سیاسی ایرانشهری سؤال میشود. به یک معنا در کتاب، قواعد شکوه و زوال حکومتداری ایرانشهری تحلیل شده است تا بتوانیم در همان رسالت حافظ و فردوسی، هریک بهاندازۀ خویشکاری خود به ایران خدمتی کرده باشیم.
ایرانیان دارای سبک خاص حکمرانی و شیوههای کاربردی مملکتداری هستند که مجموع سنت حکومتمندی آنها در اندرزنامهها جمع شده است. اندرزنامهها شیوههای تجربی کشورداری را از عهد باستان تا دورۀ میانه انتقال دادهاند و در این انتقال برخی از اندیشمندان همچون ابنمقفع، مسکویه، خواجهنظامالملک و سعدی نقش مهمی دارند. طبقات خردمند جامعۀ یکجانشین ایران برای مقابله با تهاجمهای فکری و قبیلهای که با عصبیت، دستاوردهای ایران را نابود میساخت، ناچار به ایجاد تکنیکهایی بودند که بتوانند ایرانشهر را از گزند بلایای مختلف برهانند؛ بلایایی که از موقعیت جغرافیایی ایران، یعنی در چهارراه بودن کشور ناشی میشد و هرلحظه احتمال حمله، تجاوز، ورود بیگانگان و نابودی دستاوردهای مردم ایرانشهر را امکانپذیر میساخت. قلعه، قنات، معماری و موسیقی، سبک کشورداری، اندرزنامهنویسی، سیستمهای شاهنشاهی، همزادی دین و سیاست، نظام اشه و داد، رواداری و مردمآزاری نکردن، فنون خزانهداری و جمعآوری مالیات، شیوههای جنگیدن و سفارت و قضاوت همه دستاوردهای پیچیدۀ ایرانیان در مواجهه با محیط نابسامان سیاسی روزگار گذشته بوده است. مجموع این تکنیکها از عهد اردشیر و نامۀ تنسر تا کلیلهودمنه و مجموعۀ دینکردها در دورۀ باستان بهشیوهای استراتژیک به عهد میانه وارد شده است. بهعنوان مثال، حکومتمندی ایرانشهری توسط ابنمقفع بهلحاظ اندیشهای به دورۀ عباسی منتقل شد و فنون خزانهداری، تشریفات، جنگیدن، وزارت و نهادهای اداری آنها را سامان داد. همچنین فارابی و ابنسینا و مسکویه محتوای اندیشۀ سیاسی ایرانشهری را با تبدیل شاهنشاه به انسان آرمانی جامعۀ خویش وارد ساختند؛ اقدامی که بعدها توسط سهرودی به تکامل رسید. فردوسی نیز همچون گرانیگاهی محکم و مرکز ثقل اندیشۀ ایرانشهری تداوم اساطیر، حماسه و تاریخ ایران باستان را با پاسداشت زبان فارسی بهنیکی انجام داد.
ابنمقفع مرکز ثقل انتقال میراث سیاسی ایران به دورۀ میانه و نظامالملک دورۀ تحکیم و بلوغ رسالههای هنر حکومت است. نظامالملک همچون ابوعلیسینا و خواجهنصیرالدین طوسی با ورود به عرصۀ سیاستگذاری توانست ایران را در ابعاد هویت مستقل ملّی کمک رساند. خواجهنظامالملک طوسی اهل خراسان با درایت وارد دستگاه قبیلهای سلجوقیان شد و به مدت سی سال به عمران ایران همت گمارد. درحالیکه ایران زیر نظر خلیفه بود، او در حال ایجاد تعادل میان نیروهای سیستم خلافت بود تا بتواند شاخصهای اندیشۀ ایرانشهری را مورد به مورد عملیاتی سازد. نظامالملک رؤسای ایل سلجوقی را تربیت کرد و آداب مملکتداری ایرانی را به ملکشاه آموخت؛ بهگونهایکه شاه زیر دستش بود و بدون اجازۀ نظامالملک هیچ تصمیمی نمیگرفت. نظامالملک جایگاه نهاد وزارت را ارتقا بخشید و سنت ایرانی حکومتداری در شکلدهی به رویههای اداری را مستحکم کرد. او آزمونهای تخصصی گرفت و کارآمدترین انسانها را جهت کارگزاری انتخاب کرد. از هر قبیلهای بهسان خودشان مأمور قرار نمیداد، بلکه هر فرد را یک شغل میبخشید و بر هر کارگزار حکومتی، ناظرانی همچون چشم و گوشان داریوش مینهاد. سیستم دیوان سالاری ایران باستان در عهد خواجهنظام شبیهسازی شد و بر اثر آن راهها امن، خزانهآباد، کاروانسراها سرشار از تاجر و مسافر، قناتها روان و مملکت بهسامان بود. همۀ این موارد بهاینعلت بود که خواجهنظامالملک فهم درستی از تکنیکهای حکومتمندی ایرانشهری داشت و توانست با وحدتبخشیدن به دستگاه سیاستگذاری، بدون توجه به اجرائیات برآمده از نظام خلیفگان متعصّب و قبایل بینظم، امور ایران را سامان بخشد. نظامالملک برای انتقال میراث خود مدارس نظامیه را بهمثابه سازوبرگ ایدئولوژیک قدرت، طراحی و راهاندازی کرد. او میدانست که کشور بدون داشتن اندیشه، فرهنگ و اعتقادات درست به هر سمتی کشیده میشود و هر موبد و مغ و عالم مذهبی میتواند به بهانههای توهّمی کشور را با ناامنی روبهرو سازد و ساختار قدرت را به چالش کشاند. در همین زمان فرقههای اسماعیلی خط و مشی مسلحانه و تروریستی پیدا کرده بودند و خلیفه نیز به سلجوقیان و دایرۀ نفوذ آنها حساس شده بود. با تأسیس نظامیهها هوشمندترین نخبگان کشور همچون غزالی و سعدی پرورش یافتند. نظام یکسان آزاداندیشانهای بر آموزش و تربیت حاکم شد. در مدارس نظامیه همۀ گرایشهای فکری فرصت تدریس داشتند و خواجهنظام عاشق امامرضا (ع) بود؛ بهنحویکه دستور داد در حرم امامرضا (ع) موقوفهای باشکوه ایجاد کنند. سیاست بر دین برتری یافت و هیچ قرائت وحشت آفرین و فتنه گری امکان فعالیت در قلمرو ایران را نداشت. خواجه همۀ شاخصهای ایرانشهری را با توجه به مدت بلند سه دهه وزارت و شانس تاریخی که آورده بود، اجرا کرد. البته با بزرگ شدن ملکشاه و قدرتگیری دشمنان فرقهای، قومیتی و درباری و همچنین سالخورده شدن خواجهنظامالملک، امور وزارت و درنهایت امور ایران به تباهی رفت.
خواجهنظامالملک برای آنکه دستاوردها و نیز شیوۀ سنتی اندرزنامهنویسی نابود نشود و همچون آینهای شاهی برای آیندگان باقی بماند، با همۀ مشغولیات، دست به تدوین رسالهای در هنر حکومت با عنوان سیرالملوک یا همان سیاستنامه زد. در سیرالملوک اغلب شاخصهای حکومتمندی ایرانشهری با دقت و وسواس زیاد که همان تداوم خرد مزدایی عهد باستان تا دورۀ میانی است، به نیکی ترسیم شده است. اگر دانشگاهی بینالمللی باشد و از هر کشور در این دانشگاه رسالهای ارائه شود، بدونشک نمایندۀ ایران سیرالملوک است. این کتاب به زبان فارسی است و اندیشههای تداومی ایرانیان پیرامون کشورداری را بیان میکند. علاوهبر جنبههای ادبی و زیباشناسانه، آنچه این اثر را متمایز و قابلیت ارائۀ جهانی میکند، محتوای اندیشۀ سیاسی است که براساس اغلب شاخصهای کارآمدی عقل سیاسی قابلبررسی است. در سیرالملوک از نخبهگرایی، دادگری، ارتباط دین و سیاست و دیوانسالاری و تشریفات سخن بهمیان آمده است. او هرچه میگوید، بهلحاظ چهارچوبهای فکری واقعگرایی و محافظهکاری قابلتفسیر است. اگر ایتالیا به ماکیاول، فرانسه به مونتسکیو، انگلیس به توماس هابز و آلمان به کانت افتخار میکنند، ایرانیان به خواجهنظامالملک و سیرالملوک میبالند که امکان ارائه، تدریس و تفسیر در سطح بینالملل را دارا است.
کتاب داستان اندیشۀ سیاسی ایران از منظر رسالههایی است که درمورد حکومت اندیشیدهاند. متفکران، مکاتب و رسالههایی موردتأکید قرار گرفتهاند که درمورد تکنیکهای قدرت نوشته داشتهاند. سعی شده است علاوهبر وجوه مبنایی و فلسفی، بر کاربردها و شیوۀ عملیاتیکردن اندیشۀ ایرانشهری نیز تمرکز شود. اینکه اندیشۀ سیاسی ایرانشهری چیست، مؤلفهها و متفکران و شاخصهای عملیاتی آن کدام است، در چه زمانی ایران بهلحاظ اندیشۀ سیاسی شکوه و در چه زمانی زوال را سپری کرده است، پرسشهای موردبررسی در این کتاب خواهند بود. بنابراین، کتاب در پی کشف قاعدۀ شکوه و زوال سیاست در رسالههایی است که هنر حکومت را تبلور بخشی دهاند.
کتاب روایت اندیشۀ سیاسیتداومی ایران در بستر حکومتمندی ایرانشهری است. مدلها و شاخصهای شکوه و فرود حکومتمندی از عهد باستان تا دورۀ جدید با تأکید بر اندیشمندان، رسالههای فنی مملکتداری و نیز تحلیل و گزارههای آنها برای آبادانی کشور بررسی میشوند. نوشتار در هزارمین سال تولد خواجهنظامالملک نوشته شده است و دو فصل کتاب به اندیشههای نظامساز و هنر حکومت او اشاره دارد. در این کتاب ابتدا از منظر فیلسوف عقلگرای آلمان، یعنی هگل، اندیشۀ ایران در دورۀ باستان بررسی میشود و سپس از این شکوه به انحطاط پایان عصر ساسانیان، قدم مینهیم؛ جایی که ارداویرافنامهها مشروعیت نظام سیاسی را نابود کردند. در ادامه به تداوم خرد سیاسی ایران در دورۀ میانه میپردازیم. سعی شده است که زوایای کارنشدۀ اندیشمندان مهمی همچون ابنمقفع، فردوسی، مسکویه و خواجهنظامالملک تحلیل شوند و در پایان نیز ارتباط استراتژیک آنها با زمانۀ معاصر، بهخصوص با محوریت حفظ ایران بررسی میشود.
نظرات مخاطبان 3 5
۱۳۹۸-۱۱-۰۹ ۱۰:۵۷ا-ب 14 21
۱۳۹۸-۱۱-۱۷ ۱۲:۲۰ 0 1
۱۳۹۸-۱۱-۲۵ ۲۳:۳۹ 3 1
۱۳۹۸-۱۲-۰۱ ۱۹:۴۴پیمان 0 1
۱۳۹۸-۱۲-۱۸ ۰۸:۲۴ 1 2